مقدمه:
با تشکر از جناب آقای سید مهدی خرسان، که با سعه ی صدر و گشاده دستی این دو سند را در اختیار بنده قرار دادند، و همچنین از برادر ارجمندم جناب آقای سید جعفر حسینی، که برخی راهنمایی‏های سودمند فرمودند .


در تیر ماه 1384 به اتفاق والد محترم، محقق عالیقدر حضرت حجت السلام و المسلمین جناب آقای سید احمد حسینی اشکوری،توفیق سفر به عتبات عالیات دست داد. در نجف اشرف، در ملاقات با حجت الاسلام جناب آقای سید مهدی خرسان، وی از وجود دو وقف نامه‏ ی مهم خبر داد که سال‏های مدیدی است .

در نزد ایشان است. والد محترم از ایشان خواستند تا برای چاپ و انتشار آنها اجازه فرمایند از این اسناد تصویری گرفته شود. ایشان نیز در کمال لطف و گشاده‏رویی این پیشنهاد را پذیرفتند. متن کامل این اسناد اینک پیش روی شماست.

هر دو سند به صورت طومار بر روی پارچه و به خط نستعلیق خوش نوشته شده است. واقف، شاهزاده‏ ی قاجار سلطان حمید میرزا ملقب به ناصرالدوله فرزند نصرت الدوله فیروزمیرزا، است.

واقف در سند شماره ‏ی 1 شش دانگ قریه‏ ی ده چال واقع در سلطان آباد عراق (اراک) را به همراه دو مزرعه ‏ی کوکیر و امامزاده،که هر دو به قریه‏ ی مزبور تعلق دارند، و مالک دیگری مانند قریه‏ ی علی توتل (از مزارع قریه ‏ی سیران) که به تصریح سند، واقف خود آنها را آباد کرده است .

و ملک طلق ایشان بوده، و نیز شش دانگ کامل قنات قراسو که منبع آن قریه‏ ی ده چال است با تمامی متعلقات شرعیه و عرفیه برای آسایش و رفاه حال زائران و مؤمنانی که قصد زیارت عتبات عالیات را دارند وقف کرده است ؛

به این شرط که این مؤمنان شیعه‏ ی اثنی عشری باشند. واقف در سند شماره‏ ی 2 شش دانگ کامل مزرعه و قنات ناصری واقع در سلطان آباد عراق را با تمامی متعلقات و ملحقات آن ، وقف نهر نجف می‏کند تاهمیشه این نهر معمور و از آب آن ساکنان و زوار عتبات عالیات استفاده کنند.

سند شماره: 1
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی وقف حبة قلوبنا علی جنة عرفانه و واعدنا بحبه مقاعد جنانه و مواقف رضوانه، و الصلاة و السلام علی الواقف بباب رسالاته خیر وقوف، المعصوم بتأییده عن الخطأ و الصروف محمد الذی به یرزق الله العباد و یرفع به البلاء عن البلاد، و علی آله الذین هم یتولون امره و ینظرون و یعرفون قدره.

بعد الحمد و الصلاة وقف مؤبد و حبس مخلد صحیح شرعی فرمودند تقرباً الی الله و طلباً لمرضاته تعالی حضرت مستطاب اشرف امجد اسعد والا آقای ناصر الدولة العلیه سلطان حمید میرزا - دام اجلاله العالی -

همگی و تمامی موازی شش دانگ کامل قریه‏ ی دهچال واقعه در بلوک شراه من محال سلطان آباد عراق را که مستغنی از تحدید است با جمیع متعلقات شرعیه و عرفیه از اراضی و صحاری و منابع و مجاری المیاه که از رودخانه‏ ی شراه دارد.

و بناء و بنگاه و اشجار و مراتع و مرابض و کلما یتعلق بها و ینسب الیها مع موازی شش دانگ کامل مزرعه‏ ی کوکیر و شش دانگ کامل مزرعه‏ ی امام‏زاده که هر دو تعلق دارند به قریه ‏ی مزبوره با جمیع توابع و لواحق، سوی قنات باغ دهچال که وقف نیست و ملک طلق حضرت والا است.

و موازی شش دانگ کامل طاحونه ‏ی واقعه در قریه‏ ی مزبوره با کافه‏ ی ملحقات و منضمات از آلات حجریه و خشبیه و حدیدیه و غیرها به انضمام موازی یک درب کاروانسرای واقعه در قریه‏ ی دهچال مع ما یتعلق بها و موازی پنج دانگ و یک طسوج شایع (موقوفات سلطان آباد عراق)کامل از کل قریه‏ ی علی توتل که از مزارع قریه‏ ی سیران است.

و حضرت والا خود آباد فرموده‏اند و غنی از تحدید است، مع جمیع ما یتعلق بها بقدرالحصه، و موازی شش دانگ کامل رشته ‏ی قنات قراسو که حضرت والا خود اساحه فرموده‏اند و منبع آن در قریه‏ ی دهچال است .

با تمام متعلقات شرعیه و عرفیه مع مجاری سهم آبی که از رودخانه و نهر سیران به جهت شرب قریه ‏ی علی توتل می‏آید،مع همگی و تمامی سهمی که از مزرعه‏ ی ساری محمد به جهت مرتع دواب سکنه‏ ی علی توتل معین و مقرر است.

مع متعلقات و مضافات بر کافه‏ ی فرقه‏ ی محقه‏ ی ناجیه‏ ی اثنی عشریه - کشف الله عنهم البأساء و الضراء و رفع عنهم سحائب الآلاء و العماء - که متولی شرعی آتی ذکره کاروانسرای مزبور را پیوسته به تصرف عابرین و زائرین قبور ائمه‏ ی طاهرین - سلام الله علیهم اجمعین - دهد که منزل نمایند.

چنانکه تاکنون هم در آن منزل می‏کرده ‏اند و هرچه دالان‏ دار کاروانسرا در هر سال به عنوان اجاره یا مصالحه ‏ی منافع یا اجرت المثل یا تعارف به ازاء تصرف در حجرات دالان حسب اقتضاء صواب دید متولی به مقتضی رعایت غبطه وقف می‏دهد.

باید متولی شرعی آن را صرف روضه‏ خوانی و ذکر مصائب حضرت سیدالشهداء - سلام الله علیه - نماید در هر جا و هر قسم صلاح دید منوطاً برأیه بدون وضع حق التولیة و النظارة و سایر مخارج،
و این کاروانسرا را حضرت والا قبل از این به نهج مرقوم وقف فرموده ‏اند.

 شروط مذکوره
و اما محصول و نماء و منافع سایر اعیان موقوفه را باید متولی همه ساله ضبط و ربط نموده:

اولاً مؤونه‏ ی زراعات هر قدر که موجب آبادی و تکثیر مداخل ملک می‏شود، و همچنین نفقه‏ ی قنوات و حقوق مباشرین و ضباط محصول به هر قسم که متولی با رعایت صرفه‏ ی وقف صلاح داند.

و مالیات و عوارض دیوانیه و سایر مخارج لازمه که در اعیان موقوفه از قنوات و طاحونه و غیرها ضرور می‏شود به طریقی که معمول و متعارف است در همان قری و مزارع اخراج نماید، و مابقی را همه ساله به مصارف مسطوره ‏ی ذیل برساند،و تفصیل مصارف آن است.

که خود حضرت والا مادام الحیات چون تولیت را با خود قرار داده‏اند همه ساله منافع و مداخل موقوفات را - بعد از وضع آنچه ذکر شد - تماما در مطلق وجوهات منوطا برأیه العالی صرف فرمایند.

و متولی بعد از ایشان در هر زمان کائنا من کان باید همه ساله بعد از وضع آنچه مرقوم شد دو عشر از بقیه ‏ی منافع را اولا اخراج نماید و یک عشر و نیم را حق التولیه و خاص خود داند و نصف عشر دیگر را به عنوان حق النظارة به ناظر شرعی وقف مزبور دهد.

و ثانیا همه ساله از مابقی سالی مبلغ ده تومان نقد رایج که هر تومانی ده عدد ریالی ناصری و هر ریالی بیست و چهار نخود که یک مثقال صیرفی است - نقره است - و قیمت آن یک هزار دینار رایج خزانه می‏باشد اخراج نماید،و بیست جلد قرآن خریده و وقف بر طایفه‏ ی ناجیه‏ ی مؤمنین متشرعین اثنی عشریه نماید.

و ده جلد آن را به صلحاء و مؤمنین مشرفین در مشاهد مشرفه بدهد با امکان و تیسر،و ده جلد دیگر را بدهد به مؤمنین و مقدسین ساکن در غیر مشاهد متبرکه به هر کس صلاح داند منوطا برأیه و اگر رسانیدن ده جلد مزبور به مشرفین مشاهد از برای متولی صعوبت داشته باشد.

آن ده جلد را نیز به صلحاء و مؤمنین واقفین در غیر اماکن متبرکه بدهد که تلاوت نمایند و ثواب این وقف را نثار روح والدین ماجدین حضرت واقف نماید،

و ثالثا همه ساله از مابقی منافع،سالی مبلغ سی تومان نقد به وصفی که مرقوم شد مع مقدار شش صد من غله به وزن تبریز که دو ثلث گندم و ثلث آن جو باشد نقل قریه‏ ی دهچال بدهد به شخص مؤمن متشرع با امانت و کفایتی، و او را در قرب کاروانسرای دهچال و سایر اعیان موقوفه مسکن دهد که مهما امکن در آنجا حاضر باشد.

و در حفظ اعیان موقوفات و تعمیر و اصلاح آنها و ایصال سهام و حقوق زوار که مرقوم می‏شود اهتمام و مراقبت نماید، و باید این شخص غیر از مباشرین و ضباط محصول باشد و تعیین این شخص با ناظر موقوفات مزبوره است.

و ان شاء الله شخصی با تقوی و مسئله‏دان و با کفایت معین فرماید، و اگر در عصری از اعصار ریال نباشد یا باشد و وزن یا قیمت آن کم یا زیادتر از این وزن و مبلغ باشد متولی رعایت قیمت این زمان را کند،

یعنی پولی دهد که قیمت آن معادل قیمت پول این زمان باشد به عبارت اخری معادل سیصد هزار دینار رایج خزانه نقد دهد و همچنین در ده تومان سابق به نحو مرقوم معمول دارند، و بعد از اخراج آنچه ذکر شد مابقی از منافع و مداخل موقوفات را همه ساله بر هشت سهم متساوی قسمت نماید،

یک سهم را خرج روضه خوانی در مشاهد متبرکه و خریدن کفش به جهت زوار عتبات عالیات نماید به این طور که اولا دوازده نفر روضه خوان متدین متشرع که ذکر احادیث معتبره نمایند.

و از ذکر ضعاف اخبار محترز باشند اجیرکنند که در شب یا روز جمعه از ایام سال در اماکن شریفه مفصله در بعد قربة الی الله تعالی ذکر مصائب و مناقب محمد و آل محمد - صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین - نمایند،.

و اگر در شب یا روز جمعه ممکن نشود در سایر ایام و لیالی و اجرت آنها را منوطا برأیه از این سهم بدهد.

و باید دو نفر در نجف اشرف - علی ثاویها آلاف التحیات و التحف - و دو نفر در کربلای معلی - روحنا لتراب نعال زائریه فداء -

و دو نفر در مشهد مقدس علی بن موسی الرضا - علیه التحیة و الثناء -

و دو نفر در کاظمین - علیهماالسلام- و دو نفر در آستانه‏ ی مقدسه‏ ی عسکریین - ارواحنا لهما الفداء -

و دو نفر در روضه‏ ی منوره‏ ی حضرت عباس علیه‏سلام الله و الملائکة و الناس - ذکر مصائب نمایند.

و پس از تعیین اجرت دوازده روضه خوان که مرقوم شد بقیه ‏ی این سهم را به جهت زوار عتبات عالیات کفش خریده به شخص امین سابق الذکر بسپارد که پیوسته آماده و مهیا باشد و هر زائری که بی کفش در آنجا وارد شود یا کفش آن مندرس باشد به شرط پیادگی او را کفش مناسب حال و فصل سال ببخشد در وقت رفتن به عتبات نه مراجعت.

مگر اینکه زائری در مراجعت علیل و پیاده باشد یا سرما و گرما و قطاع الطریق به او صدمه رسانیده باشند و فقیر باشد در مراجعت هم کفش بدهد، و بر متولی و ناظر است که همیشه گیوه و لبچین و سایر انواع کفش که مناسب پیادگان باشد در هر فصل آماده نمایندو

و کفش کهنه و مندرس نخرند بلکه محکم و نو و خوب بدهند و این عمل را سهل نشمارند، و یک سهم دیگر از هشت سهم را همه ساله به جهت خرج تعمیر جسری که از سابق در قریه‏ ی مزبوره بسته شده و آن را پل دیز آباد می‏گویند.

و این اوقات محتاج تعمیر شده و حضرت والا همت بر تعمیر آن گماشته‏اند منظور دارند که هرگاه جسر مزبور تعمیر و مرمتی لازم داشته باشد تمام این سهم یا بعض آن را خرج نمایند که پیوسته معمور و محل عبور باشد.

والا تمام این سهم را یا آنچه از تعمیر جسر زاید آید در آن سال هر گاه لازم شد خرج تعمیر و مرمت رباط دهچال نمایند والا تمام این سهم یا آنکه زاید از تعمیر جسر و رباط را در آن سال خرج آبادی سایر اعیان موقوفات نمایند که موجب تکثیر منافع آن گردد .

با ملاحظه‏ ی الألزم فالأزم، و باید خرج قنات قراسو را که متعلق است به علی توتل در این صورت مقدم دارند بر سایر رقبات موقوفات، و اگر در سالی اصلا تعمیر و خرج در هیچ یک از جسر و رباط و سایر رقبات لازم نشود .

یا آنکه بعضی از این سهم کفایت کند باید متولی تمام این سهم را یا قدر زاید از تعمیر را ضم به شش سهم بعد نماید و به مصارف آتیه برساند، و هر گاه در یکی از سنوات خرابی کلی در قنات قراسو پدید آید یا آنکه به کلی خراب و منسدالماء شود.

باید تمام این سهم را مع شش سهم بعد خرج کنند تا قنات قراسو آباد شود و اگر این هفت سهام در یک عام کفایت آبادی آن را نکند دو سال خرج کنند و هکذا تا آباد شود.

و اگر در یکی از سنین به واسطه ‏ی طغیان رودخانه یا زیادتی باران یا علت دیگر در رباط یا جسر خرابی کلی به هم رسد یا به کلی منهدم شوند و سهمی که از برای تعمیر معین شده کفایت ننماید باید از شش سهم بعد ضمیمه‏ ی این سهم نموده تعمیر یا تجدید بناء نمایند.

و اگر بعض شش سهم کفایت نکند تمام را خرج نمایند، و اگر در یک سال هفت سهم کفایت نکند در دو سال یا بیشتر خرج نمایند تا کفایت کند و زوار بتوانند در رباط منزل و از جسر به آسانی عبور نمایند.

و احیاء قنات قراسو در صورتی که طاغیه و خراب شود مقدم است بر تعمیر جسر و تعمیر جسر مقدم است بر تعمیر رباط، و اگر بعد از فراغ از اتمام تعمیر یا تجدید بنا در آن سال چیزی از سهام هفتگانه زاید آید یا اصلا تعمیر و مرمتی لازم نشود و تمام این هفت سهم باقی ماند باید متولی آن را بر شش سهم متساوی تقسیم نماید:

چهار سهم آن را صرف و خرج زواری نماید که به عزم زیارت عتبات عالیات در آن رباط یا خارج آن رباط منزل می کنند به این قسم که از بابت این چهار سهم مزبوره گندم و جو و کاه مهیا نموده تسلیم شخص امین سابق الذکر نماید که به اطلاع مباشر آن قریه که از جانب متولی است.

از اول ماه ذیقعدة الحرام آن سال تا پانزده روز متوالی زائرین واردین بر آنجا را به قدر کفایت یک شبانه روز نان به خود آنها و کاه و جو به حیوان آنها بدهد بلاعوض و بدون مطالبه‏ ی زوار، و اگر زائری حیوان متعدد داشته باشد باید به همه ‏ی حیوان‏های او کاه و جو بدهد، .

و اما قوافل غیر زائرین را حقی نیست الا آنکه شخص مکاری حیوان خود را به کرایه‏ ی زائرین داده باشد در این صورت او و حیوانش را نان و کاه و جو بدهند،و این انفاق مختص به وقت ذهاب زوار است نه ایاب،

و قدری دیگر از این چهار سهم را متولی منوطا برأیه از برای اعانت فقراء و ضعفاء زوار منظور دارد که هرگاه در میان زوار وقت رفتن کسی لباس و کفش نداشته باشد لباس و کفش مناسب وقت از تابستانی و زمستانی به او ببخشد.

و نیز قدری از بابت این چهار سهم منوطا برأیه از برای اعانت فقراء پیادگان زوار منظور دارد که هرگاه زائری از پیاده رفتن عاجز ماند و خوف این باشد که هلاک شود در وقت رفتن یک رأس الاغ که بی‏عیب و نقص و با قوه و طاقت باشد.

که اهل بصیرت تصدیق نمایند که زائر را به مقصد می‏رساند به زائر مفروض تملیک نماید و قصد استراد ننماید، و اگر زائری مریض باشد و رفتن او به وطن با تعبات متعذر یا متعسر باشد او را پرستاری نموده دوا و غذا بدهند تا بهتر شود.

و هر گاه محتاج به حیوان باشد الاغی به وصف مزبور به او ببخشند خواه در وقت ذهاب باشد یا ایاب، و اگر زائری در آن نواحی زخم برداشته باشد یا دزدان لباس او را برده باشند و قادر بر معالجه و تحصیل لباس نباشد مهما امکن او را مداوا نموده و لباس ببخشند.

و اگر حیوان لازم داشته باشد یک رأس الاغ به صفت مزبوره به او تملیک نمایند،و هر گاه زائری در آن محل فوت شود و چیزی از خود نداشته باشد که کفایت کفن و دفن او را نماید او را کفن و دفن نمایند،

و تعیین این مصارف که از بابت چهار سهم مرقوم شد با متولی و ناظر و منوط به رأی ایشان و قائم مقام شرعی ایشان است، و شخص امین سابق الذکر باید کمال مراقبت نماید که زائری گرسنه و حیوان او بی‏کاه و جو نماند،

و یک سهم دیگر را متولی منوطا برأیه تقسیم نموده قدری را بدهد تبرعا به بعض از صلحاء و مؤمنین و تمنا کند که هر یک از ایشان به قصد نیابت حضرت واقف در هر روز یا هر شب یک جزو و یا نیم جزو از قرآن تلاوت نماید.

و یک صد مرتبه صلوات بر محمد و آل اطهار آن بزرگوار - صلوات الله علیهم اجمعین - بفرستند و مهما امکن ترک‏ نکنند، و قدری را بدهد تبرعا به بعضی از مؤمنین و تمنا کند که در شب‏ها و روزهای جمعه و لیالی قدر و سایر ایام و شب‏های متبرکه از دور یا نزدیک به قصد نیابت حضرت والا زیارت نمایند.

خاتم انبیاء - صلی الله علیه و آله - و ائمه‏ ی طاهرین و حضرت فاطمه‏ ی زهراء و شهداء کربلا - سلام الله علیهم- را،و مهما امکن زیارات را ترک نکنند، و اگر متولی صلاح داند به قدری از این سهم از کتب احادیث و اخبار ائمه‏ ی اطهار - سلام الله علیهم - خریداری نموده وقف نماید.

بر کافه‏ ی شیعه ‏ی اثنی عشریه و به طالبین بدهد تا منتفع شوند، و اگر صلاح داند از بعض این سهم اعانت از اهل و ایتام مؤمنین نماید و در ماه رمضان المبارک افطار الصائمین و اطعام مساکین نماید، و اگر صلاح داند تمام این سهم را در مطلق وجوه بر صرف نماید مختار است.

و در صورتی که چهار سهم سابق در سالی از سال‏ها کفایت مصارف زوار را نکند مختار است که این سهم یا بعض آن را به انضمام چهار سهم مزبور صرف زوار نماید چنانچه مرقوم شد، و یک سهم دیگر را همه ساله منوطا برأیه قسمت نماید.

قدری از آن را بدهد تبرعا به چند نفر از مؤمنین و متشرعین و تمنا کند که روانه‏ ی عتبات عالیات شده بعد از تشرف به قصد نیابت حضرت والا ائمه‏ ی طاهرین را زیارت نمایند، و قدری از آن را بدهد تبرعا به حاج باتقوی و تمنا کند که از برای حضرت واقف حجه ‏ی میقاتیه به جای آورند.

یا آنکه هفت شوط طواف با نماز طواف هر یک را متولی معین نماید و هم در مدینه‏ ی طیبه - زاد الله شرفها - زیارت حضرت خاتم المرسلین - صلوات الله علیه و آله - و زیارات حضرت فاطمه و ائمه‏ ی بقیع - سلام الله علیهم - بجای آورند، و اگر از بابت این سهم بعد از خرج مذکورات چیزی زاید آید متولی آن را در مطلق وجوه بر صرف نماید.

و شرط شد اگر در بعض از سنوات به واسطه‏ ی موانع حاج و زوار از تشرف بیت الله الحرام و عتبات عرش درجات ممنوع شوند و متولی از صرف سهام چهار گانه در مصارف زوار و نایب گرفتن برای زیارت مشاهد مشرفه معذور شود چهار سهم را به انضمام سهم اخیر که مجموع پنج سهم باشد جمیع و مطلق در وجوه بر صرف نمای.

د به این قسم که تمام آن را در کربلای معلی به اطلاع عالمی عامل و متقی و مشرف در آن آستان صرف فقراء شیعه از فرقه‏ ی متشرعه‏ ی اثنی عشریه نماید و مهما امکن صرف زواری نماید که در کربلای معلی یا نجف اشرف یا کاظمین باشند .

و ایشان را لباس و مخارج دهند، و نیز شرط شد که اعیان موقوفه را زیاده از سه سال به اجاره یا مصالحه‏ ی منافع و نماء و مداخل نه به عقد واحد و نه به عقود متعدده ندهند .

الا در صورت اقتضاء ضرورت از جهت صلاح وقف که بدی از آن نباشد مثل آنکه اعیان موقوفه خراب و مسلوب المنفعه شود و اساحه‏ ی آن توقف بر اجاره‏ ی زائد بر زمان مذکور داشته باشد با ملاحظه‏ ی صرفه و غبطه ‏ی وقف.

و اینکه به طول زمان ملک از تصرف وقف بیرون نرود، و هم شرط شد که هر گاه در هنگام صرف مصارف محصول و منافع موقوفات عاید نشده باشد متولی مأذون است که قرض نماید و مصارف را معوق نگذارد .

و زمان حصول محصول موقوفات از منافع قرض را اداء نماید، و شرط است که املاک و منافع آن را به رهن ندهد و هرگاه فرعی از برای قرض لازم شود و ناچار گردد به طور متعارف و معمول فرع قرض را از کلیه‏ ی سهام بدهند.

و تصریح آنکه در باب سهم آبی که از رودخانه ‏ی سیران و نهر آن به جهت شرب علی توتل جدا می‏شود و مخصوص زراعت علی توتل است چون بسیاری از اوقات به واسطه ‏ی طغیان آب قنات قریه‏ ی مزبوره احتیاج به آن ندارد هرگاه متولی صلاح داند آن را به شرب دهد.

به شرط آنکه هر وقت زراعت علی توتل محتاج به آن شود باز گذارند، پس اختیار آن سهم آب در شرب دادن و اجاره دادن زمین آن و مصالحه نمودن منافع و نماء منابع آن در صورت عدم احتیاج با متولی است به هر نحو صلاح داند چنان کند تصرفی در آن ننمایند که از وقفیت بیرون رود.

و تولیت وقف مزبور مفوض است به نفس نفیس حضرت والا مادام که حیات دارند و باید به هیچ وجه من الوجوه مادام الحیات چیزی از مداخل و نماء اعیان موقوفات به جهت معاش خویش بر ندارند نه به عنوان حق التویلة و نه از جهت دیگر.

بلکه باید منافع و مداخل املاک موقوفه را بعد از وضع مایلزم وضعه چنانکه سابق بر این ذکر شد در وجوه بر صرف و خرج فرمایند، و پس از ارتحال ایشان تولیت مفوض است به اکبر اولاد ذکور خود ایشان صغیر باشد مادام که صغیر

است رتق و فتق امور موقوفات مرجوع است به سر کار شوکت مدار عالی آقای سلطان محمد خان داماد حضرت واقف که به اطلاع نواب علیه عالیه حاجیه شاهزاده خانم واده‏ ی خود که متعلقه‏ ی حضرت والا است به مراتب مسطوره در وقف عمل نمایند، اگر نواب علیه زوج اختیار نفرموده باشند.

و الا اطلاع نواب عالیه شرط نیست و بعد از بلوغ و رشد اکبر اولاد به او واگذارند، و اگر اکبر اولاد ذکور ایشان خدای نخواسته مجنون یا به سفاهت مقرون باشد به حدی که همه کس بر جنون یا سفاهت آن گواهی دهند - نه آنکه اهل قرض امر را بر یکی از قضات مشتبه نمایند -

در این صورت تولیت مفوض است به ولد ذکوری که تالی اکبر باشد، و در صورتی که در میان طبقه‏ ی اولی مطلقا اولاد ذکور نباشد تولیت مفوض است به اکبر اولاد ذکور از طبقه‏ ی ثانیه و هکذا هلم جراً،

و اگر در میان مطلق اولاد حضرت واقف ذکوری نباشد تولیت مفوض است به نواب علیه‏ ی، عالیه، صبیه‏ ی مرضیه‏ ی حضرت واقف متعلقه‏ ی سرکار شوکت‏مدار اجل عالی آقای سلطان محمدخان، و بعد از ایشان مفوض است به اکبر اولاد ذکور ایشان، و با عدم ذکور به اکبر اولاد اناث ایشان و هکذا نسلا بعد نسل.

و اگر خدای نخواسته از نواب عالیه‏ ی متعالیه اولادی نباشد تولیت مفوض است به سر کار نواب کامیاب والا امیرزاده‏ ی آزاده نصرة الدولة عبدالحسین میرزا - دام اقباله - برادر صلبی حضرت واقف، و بعد از ایشان به اکبر اولاد ذکور ایشان، و با عدم ذکور به اکبر اولاد اناث ایشان.

و با عدم اولاد ایشان مطلقا مفوض است به اکبر اولاد ذکور حضرت مستطاب اشرف ارفع امجد اسعد والا بندگان شاهزاده فرمانفرما فیروز میرزا - مد ظله العالی - و با عدم اولاد ذکور از ایشان مفوض است به اکبر اولاد ذکور از اناث ایشان.

و با عدم ذکور مطلقا به اکبر اولاد اناث ایشان در هر طبقه و مرتبه‏ای که باشد نسلا بعد نسل، و با انقراض اولاد ایشان - و لن ینقرضوا ابداً - تولیت مفوض است به علمی عامل و متقی که در کربلای معلی مشرف و متوطن و مشهور به او رعیت باشد.

و نظارت موقوفات مرقومات بعد از رحلت حضرت واقف مفوض به جناب مستطاب شرایع مآب عالی آقای حجة السلام حاج سید محمد باقر مجتهد عراق - سلمه الله تعالی - می‏باشد، و با فقد آن جناب مفوض است به عالمی عامل که در عراق متوطن و از سایر علماء آنجا اشهر به ورع و ملاذ و مرجع انام آن ولایت باشد.

و صیغه‏ ی شرعیه وقف جاری شد.
و صیغه ‏ی شرعیه مشتمله بر جمیع شرایط صحت و لزوم و محتویه بر تمامی شروط و قیود مرقومه من البدایة الی النهایة جاری شد و تخلیه‏ ی ید از تمامی رقبات مزبورات فرموده به تصرف وقف دادند .

و بعد از این، تصرفات آن حضرت در اعیان معینه به عنوان تولیت است

هشت وقف نامه‏ ی معتبره ‏ی ممهوره
و این وقف را هشت وقف نامه ‏ی معتبره ‏ی ممهوره است که مفاد همه یکی است و تطابق با یکدیگر دارند و هر نسخه‏ای در جایی و نزد شخصی علی التفصیل ضبط است:

یک نسخه در نجف اشرف و در خزانه‏ ی مبارکه‏ ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب - علیه صلوات الله الملک الغالب -

و یک نسخه در کربلای معلی در خزانه‏ ی مبارکه‏ ی حضرت سیدالشهداء - سلام الله علیه -

و یک نسخه در مشهد مقدس در خزانه‏ ی حضرت علی بن موسی الرضا - علیه آلاف التحیة و النثاء -

و یک نسخه در سلطان آباد عراق خدمت جناب مستطاب شرایع مآب عالی آقای حجةالاسلام حاج سید محمد باقر مجتهد عراق - سلمه الله تعالی -

و یک نسخه در خدمت وزارت اوقاف در دارالخلافه‏ ی طهران (1)،

و یک نسخه ضبط کارگزاران حضرت واقف موفق - ادام الله تعالی اجلاله -

و یک نسخه خدمت سرکار نواب کامکار والا امیرزاده نصرة الدولة العلیة عبدالحسین میرزا - دام مجده العالی -

و یک نسخه خدمت نواب علیه‏ ی عالیه حاجیه شاهزاده خانم حرم محترمه‏ ی حضرت واقف - دامت خدارتها - وقفا صحیحا شرعیا جازما لازما «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه» و کان وقوع ذلک فی یوم العرفة من سنة (1300) ثلاثمائة بعد الألف من الهجرة.

صیغه ‏ی وقف صحیح جاری گردید .
وقف نامه صحیح است و به تصرف وقف داده شده و مشتمل است وقف نامه‏ها بر هشت نسخه که در فوق ذکر شده.

[سجع مهر بیضوی شکل:] «ناصر الدولة»سجلات هو، 


بسم الله تعالی

قد صدر الاعتراف من النواب المستطاب الاجل الاکرم بوقوع الوقف المرقوم و التخلیة و التصرف فیه بعنوان التویلة حسبما زبر فیه لدی 22 شهر ذیحجة سنة 1300. [سجع مهر چهار گوش:] «لا اله الا الله الملک الحق المبین جلال الدین الحسینی»

2. وقع جمیع ما رقم فیه من الوقف و القبض و الاقباض و التخلیة و التصرف بعنوان التولیة و سائر ما رقم فیه من البدایة الی النهایة لدی الاحقر فی شهر ذیحجة الحرام سنة 1300.
[سجع مهر چهار گوشه:] «الارض یرثها عبادی الصالحون»

3. بسم الله خیر الاسماءهل صدر الوقف من الحضرة المستطاب المؤید من عند الله الولی الحمید بغیر شک و ارتیاب و قصر یده الطولی غبه و تصرف بعنوان التولیة فصححه العلماء الراسخون و لا یکاد یبلغه المبطلون و عسی ان ینتفع به المسلمون و کان ذلک بحضرتی لتسع خلون من ذی الحجة سنة (1300) ثلاثمائة بعد الألف.[سجع مهر چهار گوش:] [...]

4.قد وقع الوقف المشتمل علی الصحة و اللزوم حسبما زبر فیه لدی الاقل فی عصر یوم العرفة سنة 1300.[سجع مهر بیضی شکل:] «محمد الموسوی»

5.لقد وقع تمام ما رقم فی هذا الکتاب حرره الجانی الفانی محمد باقر الحسینی عفی الله عنه ان شاء الله.[سجع مهر بیضی شکل:] «محمد باقر بن محمد الحسینی»

6. قدتشرفت بسماع الاقرار من وجهته السنیة ادام الله ظلال جلاله بالوقف حسبما زبر فی الصک و التخلیة و التصرف فی شهر ذیحجة الحرام سنة 1300.[سجع مهر چهارگوش:] «عبده محمد حسین الحسینی»

7. هو، بسم الله الرحمن الرحیم
قد صدر الوقف من الاجل الاعظم الواقف الامجد الاسعد الارفع متع الله المؤمنین بدوام ظلاله و بقاء جلاله... من شرایط الصحة و اللزوم سیما التخلیة...

فی عصر یوم العرفة من سنة 1300 فصار الوقف صحیحا لازماو من غیره بعد ما سمعه فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین و الکتاب علی ثمان نسخ.[سجع مهر بیضی شکل:] «عبده الرجی ابوجعفر محمد ابن‏احمد»

8.بسم الله الرحمن الرحیم
قد وقع تمام ما زبر حرره الاحقر محمد حسن الحسینی.[سجع مهر بیضی شکل] «عبده محمد حسن الحسینی»

9.بسم الله و له الحمد
نعم قد صح وقوع ما رقم من الواقف الموفق سلمه الله تعالی و انا المذنب الجانی زین العابدین المازندرانی.[سجع مهر بیضی شکل:] «عبده الراجی زین العابدین»

10. بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت والا از قرار متن اقرار فرمودند. نواب آقای حاجی موسی خان قاجار کرمانی[سجع مهر بیضی شکل:] «موسی الشریف»

11.بسم الله الرحمن الرحیم
قد أقر دام عزه بالوقف و تخلیة الید علی النهج المزبور عندی و النسخ ثمان فی 22 شهر ذی الحجة الحرام سنة 1300.[سجع مهر بیضی شکل:] «محمد بن کریم»

12. بسم الله الرحمن الرحیم
تشرفت باستماع اقراره أدام الله تعالی أیام شوکته بالوقف و تخلیة الید فی 22 شهر ذی الحجة الحرام من شهور سنة 1300.[سجع مهر دایره شکل:] «علی ولی الله»

13. مقرب الخاقان میرزا مهدی خان کلانتر کرمان.[سجع مهر چهارگوش:] «محمد مهدی الشریف»

14.مقرب الخاقان سلیمان خان سرتیپ کرمانی.[سجع مهر بیضی شکل:] «سلیمان الشریف»

15. مضمون مسطور متن فی 22 شهر ذی حجة قوی ئیل 1300 - مقرب الخاقان میرزا محمد علی خان لشکر نویس کرمانی[سجع مهر بیضی شکل:] «رب نجنی بمحمد و علی»

16. هو،بسم الله الرحمن الرحیم‏
چهار لفظ «تبرعا» و چهار عبارت «و تمنا کند» را اقل عباد بین سطور متن به خط خود اضافه کرد که محال القاء شبهه‏ ی وقف بر نفس نباشد و صریح باشد .

در آنکه مصارف این مواضع اجابت طوائف مؤمنین و زوار و حاج... بدون عوض و استیجاری، متولی بعد از اعطاء ، خواهش کند از طوائف مرقومین که افعال مرقومه را شرعا از برای حضرت واقف به عمل آورند.

صیغه‏ ی وقف جامعه شرایط الصحة خالیة عن وجوه الفساد با رعایت طرف احتیاط در حضور اقل عباد وقوع یافت، لا ریب فی صحتها و السلام علی من اتبع الهدی و خالف الهوی.
[سجع مهر بیضی شکل:] «عبده الراجی ابوجعفر محمد بن احمد»

سند شماره‏ :2
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی رسم بقدرته خطوط مستقیمة الجداول علی صفحة القفار،ووسم وجه البحار بنقطة موهومة اثر الامطار، و الصلاة و السلام علی من اجری فرات احکام الله فی انهار صدور العباد، و احیی برشح ابحر معرفته موات قلوب سکان البلاد.

و اترع بعذب دأماء رسالته کأس اباطح البطحاء، و افاض امواج یموم شریعته علی عموم ظماء الغبراء، و علی آله البررة الأطهار لا سیما علی ساقی الکوثر، و مروی الشیعة یوم المحشر، ملاح سفائن النجاة، و سباح بحور دماء نحور العداة.

بعد اداء الحمد و الصلاة لمستحقهما مادام للبحر جزر و مد و للنهر جری و سد چون مآب غفران ایاب وکیل الملک محمد اسماعیل خان نوری - نور الله مضجعه - در اوان حکمرانی دارالأمان کرمان بانی اجراء نهری از شط فرات به سوی شهر نجف اشرف - علی من شرفها آلاف التحیات و التحف - گردید.

و وکیل الملک ثانی مرتضی قلیخان - عطر الله مهجعه - به پدر اقتداء و بانی اول را اقتفاء نمود هر سال مبلغی از مال خویش ارسال و انفاد می‏داشت تا آنکه عمل منظور به احسن الوجه صورت یافت و آب فرات از مجرای معلوم به نجف اشرف رسید.

و هر نفس از سکان آن مکان ارفع و زوار و غرباء واردین از ماء جاری در نهر فیض کامل دید، در این اوان به وفات والد و ولد انفاد وجه از بلد کرمان موقوف شده و غالب اوقات به واسطه‏ ی خرابی ممر و مجری النهر آب به نجف نمی‏رسید یا به قدر کفایت نبود و  از برای ساکنین و زوار عسرت حاصل بود.

حضرت مستطاب اشرف ارفع امنع امجد اسعد والا ناصر الدولة العلیة ایران سلطان حمید میرزا - دام اجلاله العالی - بر ذمت همت عالی گماشت که از املاک خویش موقوفه‏ای از برای نهر نجف برقرار فرماید که همیشه به منافع آن مجرای نهر معمور و آب از برای ساکنین و زوار مقدور و میسور باشد.

لهذا وقف مؤبد صحیح شرعی و حبس مخلد صریح ملی نمود - قربة الی الله تعالی و طلبا لمرضاته بنیل الثواب و الا من من عطش القیامة و موقف الحساب - همگی و تمامی موازی نصف مشاع کامل از کل شش دانگ مزرعه و قنات ناصری واقعه در شهر سلطان آباد عراق را که فی محلها غنی از تحدید و توصیف است.

مع جمیع ملحقات و کافه‏ ی منضمات از اراضی و منابع المیاه و مجاری و اشجار و اغراس و غیرها بقدر الحصة الشرعیة و العرفیة بحیث لا یستثنی شی‏ء بر مصارف مقرره‏ ی مزبوره‏ ی ذیل.

و تولیت موقوفه را مادام الحیات با خود قرار دادند و نفس نفیس را به دوام و بقاء زندگانی متولی خواستند، و تولیت را بعد از خود تفویض فرمودند به اکبر اولاد ذکور خود و مقرر فرمودند .

اگر اکبر اولاد ذکور ایشان که متولی ثانی است صغیر باشد مادام که صغیر است رتق و فتق امور موقوفه مرجوع به سرکار شوکت مدار عالی آقای سلطان محمد خان - دام مجده العالی - داماد حضرت واقف است.

که به اطلاع نواب علیه عالیه شاهزاده خانم والده‏ ی خود حلیله‏ ی حضرت والا به تکالیف مقرره در وقف از برای متولی قیام نماید، و بعد از حصول بلوغ و رشد در متولی به متولی واگذارد، و اگر خدای ناخواسته اکبر اولاد ذکور مجنون یا به سفاهت مقرون باشد.

در این صورت تولیت مفوض است به تالی اکبر از اولا ذکور و هکذا فی التالی کالمقدم، و در صورتی که در میان اولاد بلافصل حضرت والا ذکوری نباشد تولیت مفوض است به اکبر اولاد ذکور از ذکور اولاد حضرت والا و هکذا هلم جرا با تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل، و اگر در میان مطلق اولاد حضرت واقف ذکور و ذکور از ذکور نباشد .

در این صورت تولیت موقوفه‏ ی مزبوره مفوض به نواب علیه عالیه‏ ی متعالیه شاهزاده خانم صبیه‏ ی مرضیه‏ ی حضرت واقف متعلقه‏ ی سرکار شوکتمدار عالی آقای سلطان محمدخان.

و بعد از ایشان مفوض است به اکبر اولاد ذکور ایشان و ذکور از ذکور نسلا بعد نسل‏ با تقدم بطن اعلی بر اسفل، و با عدم ذکور به اکبر اولاد ذکور از اناث اولاد ایشان مفوض و هکذا علی الترتیب المزبور، و با فقد ذکور مفوض است به اکبر اولاد اناث آن مخدره و اناث از اناث و هکذا علی النهج المزبور.

و اگر خدای نخواسته از نواب علیه - دامت خدارتها - به هیچ وجه اولاد نباشد در این صورت نواب کامیاب اسعد والا سرکار شاهزاده نصرة الدولة عبدالحسین میرزا - دام اقباله - برادر صلبی حضرت واقف متولی است.

و بعد از ایشان اکبر اولاد ذکور ایشان و ذکور از ذکور اولاد نسلا بعد نسل با تقدم بطن اعلی بر اسفل، و با فقدان ذکور از ذکور تولیت مفوض است به اکبر اولاد ذکور از اناث اولاد ایشان.

وبا عدم اولاد ذکور مطلقا برای ایشان تولیت مفوض است به اکبر اولاد ذکور و ذکور از ذکور اولاد حضرت مستطاب اشرف ارفع امنع امجد اسعد والا شاهزاده اعظم فرمان فرما فیروز میرزا - مدظله العالی - نسلا بعد نسل با تقدم بطن اعلی بر اسفل،.

و با فقد ذکور و ذکور از ذکور مفوض است به اکبر اولاد ذکور از اناث اولاد آن حضرت، و با فقد ذکور مطلقا تولیت مفوض است به اکبر اولاد اناث و اناث از اناث اولاد آن حضرت با ملاحظه ‏ی ترتیب و تقدم مزبور در مراتب اولاد چنانکه سابقا مرقوم شد - و مع الانقراض و لن ینقرضوا ابدا - تولیت مفوض است .

به عالمی عامل و متقی و متشرع که در نجف اشرف متوطن و مشهور به اورع و اتقی و اعلم علماء عصر خود و مرجع انام آن مکان باشد و اگر عالمی به این اوصاف متصف در ارض مقدسه‏ ی نجف - علی من ثوی بها آلاف التحیة - متوطن نباشد.

و در کربلای معلی متوطن باشد تولیت با آن عالم موصوف متوطن در کربلاء است، و اگر چنین عالمی متوطن در کربلای معلی نباشد و در کاظمین - علیهماالسلام - متوطن باشد تولیت با عالم متوطن در کاظمین و متصف به اوصاف مزبوره است، و اگر در کاظمین متوطن نباشد.

و در سر من رأی متوطن باشد تولیت با عالم متوطن در سر من رأی و متصف به صفات مزبوره باشد - علی الترتیب المزبور فی البقاع الشریفة المرقومة لا علی التخییر -و نظارت موقوفه‏ ی مزبوره بعد از رحلت حضرت واقف در نجف اشرف مفوض به عالمی عامل مشرف در آن مکان که مشهور به اورع و اتقی و تشرع باشد .

که نظر در صرف و خرج وجه انفادی از موقوفه ‏ی مرقومه در مصارف مقرره نماید، و تعیین ناظر لاحق از برای آن مکان با ناظر سابق است و هکذا، در عراق مفوض است نظارت به جناب مستطاب شرایع مآب عالی حجةالاسلام آقای حاج سید محمد باقر مجتهد عراق - سلمه الله تعالی -

که نظر در عمل متولی در رتق و فتق امور موقوفه نماید و تعیین ناظر بعد از ایشان شأن ناظر در نجف است و هکذا در هر زمان ناظر بعد از ناظر در عراق باید تعیین ناظر در نجف اشرف باشد کائنا من کان.

و اما مصارف موقوفه ‏ی مزبوره در زمان تولیت خود حضرت والا - دامت توفیقاته - مقرر است که همه ساله منافع و مداخل و نماء و حاصل موقوفه را بعد از وضع مایلزم وضعه از مخارج ملکیه و ملکیه بر دو سهم متساوی قسمت فرمایند:

یک سهم را که عشری کامل است انفاذ نجف اشرف دارند که مصروف تعمیر مجرای نهر مزبور گردد بعون الله.

 نه عشر دیگر را منوطا برأیه العالی به هر مصرف خیر و بری که در شریعت مطهره‏ ی مقدسه‏ ی نبویه‏ ی مصطفویه مرغوب و مطلوب دانند برسانند.

و متولی بعد از ایشان در هر زمان کائنا من کان در زمان تولیت همه ساله منافع و مداخل و نماء و حاصل موقوفه را بعد از وضع مایلزم وضعه از مخارج ملکیه و ملکیه برده سهم متساوی قسمت نماید،

یک عشر را حق التولیة و حق النظاره ‏ی ناظر در عراق داند و فیمابین خود و ناظر در عراق بالسویه تقسیم نماید، نصف این عشر را خاص و متعلق به خود داند .

و نصف دیگر این عشر را به ناظر عراق خاص و متعلق داند

و یک عشر کامل را حق النظاره‏ ی ناظر در نجف اشرف داند و انفاد دارد و هشت عشر باقی را انفاد نجف اشرف نماید که به نظر ناظر آنجا مصروف خرج تعمیر نهر فرات و غیره - کما قرر فی الوقف - گردد.

 و ناظر در نجف کائنا من کان از جانب حضرت واقف - زید توفیقاته - مأذون و مختار است که در هر سالی که نهر نجف تعمیر لازم نداشته باشد یا تعمیر لازم کمتر از معادل وجه انفادی باشد

در صورت تحقق فرض اول تمام و در صورت تحقق فرض ثانی مازاد از تعمیر نهر را منوطا برأیه بر طلاب محصلین متشرعین مشرفین در نجف اشرف و کربلای معلی انفاق نماید، و هر گاه صلاح داند به وجه نقد غیر لازم در تعمیر نهر ملکی ابتیاع وقف نماید بر آنچه این موقوفه وقف بر آن شد،

چنانکه این موقوفه است - مع ذکر الشروط و القیود و غیرها بلا اختلاف بین الایقافین - و چنانچه نقد غیر لازم در تعمیر نهر در عام واحد کفایت ثمن ابتیاع ملکی که منظور ناظر است ننماید از سنین متعدده را حفظ و تنمیه نماید تا کافی گردد،.

و بر متولی است که حتی الامکان در تکثیر منفعت و آبادی و حفظ عین ملک موقوف مضایقه ننماید و مواظبت کند،

و شرط شد که ملک موقوفه را بیشتر از سه سال به اجاره و مصالحه منافع ندهند، نه به عقد واحد و نه به عقود متعدده، مگر در صورتی که ضرورت داعی شود مثل اینکه آبادی ملک موقوفه بر اجاره دادن در زاید از سه سال باشد آن وقت با ملاحظه‏ ی صرفه و غبطه وقف و الضرورات یقتدر بقدرها،

و اینکه به طور زمان اجاره‏ ی ملک ازتصرف وقف بیرون نرود، و شرط دیگر آنکه ملک را به هیچ عنوان به ارباب استیلاء عدوان واگذار ننماید، نه به عنوان اجاره و مصالحه‏ ی منافع و نه به عنوانی دیگر.

صیغه ‏ی شرعیه‏ ی وقف جاری گردید
و صیغه ‏ی شرعیه‏ ی محتویه بر جمیع شرایط صحت و لزوم با ذکر شروط و قیود مرقومه جاری فرموده و تخلیه‏ ی ید تملک از ملک مزبور به عمل آورده به تصرف وقف دادند و بعد از این تصرفات آن حضرت در ملک مرقوم به عنوان تولیت است ؛

شت نسخه وقف‏نامه
و این وقف را هشت نسخه وقف‏نامه است که با یکدیگر تطابق دارند و مفاد همه یکی است

و هر نسخه در جایی و نزد شخصی علی التفصیل ضبط است:

یک نسخه در نجف اشرف در خزانه ‏ی مبارکه‏ ی جناب ولی الله الاعظم أمیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب - علیه سلام الله الملک الغالب -

و یک نسخه در کربلای معلی در خزانه‏ ی متبرکه‏ ی حضرت ابی‏عبدالله و سیدالشهداء حسین بن علی بن ابی‏طالب - روحی فداه -

یک نسخه در خراسان در خزانه‏ ی مبارکه ‏ی مولی الاولیاء حضرت غریب الغرباء علی بن موسی الرضا - روحی لتراب نعال زواره فداء -

یک نسخه در دارالخلافه ‏ی طهران در خدمت وزارت جلیله‏ ی  اوقاف ایران (2) - صانها الله -

یک نسخه در عراق خدمت جناب مستطاب شرایع مآب عالی آقای حجةالاسلام حاج سید محمد باقر مجتهد عراق - سلمه الله تعالی -

یک نسخه ضبط کارگزاران حضرت واقف - جعله الله واقفا بین یدی قرب اولیائه - یک نسخه خدمت نواب کامیاب امجد والا نصرة الدوله العلیه شاهزاده عبدالحسین میرزا - دام اقباله -

و یک نسخه خدمت نواب علیه عالیه حاجیه شاهزاده خانم حرم محترمه ‏ی حضرت والا - دامت عفافها و شوکتها - وقفا صحیحا شرعیا جازما لازما کان وقوعه یوم الأحد و ثانی و عشرین شهر رجب المرجب من شهور سنة (1301) احدی و ثلاثمائة بعد الالف من الهجرة المقدسة المحمدیة علی من هاجرها آلاف التحیة «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه» و السلام.

صیغه ‏ی وقف جاری گردید
وقف‏نامه صحیح است، صیغه‏ ی وقف جاری گردید، به تصرف وقف داده شد.[سجع مهر بیضی شکل:] ناصرالدولة 1301سجلات

1. بسم الله الرحمن الرحیم:قد تشرفت بحضور مجلس صدور الوقف و الاقباض مع سایر شرایط الصحة و اللزوم عن الحضرة الاجل الاکرم الواقف الاسعد الارفع الافخم - ادام الله تعالی ایام افاضاته - فی 22 شهر رجب سنة 1301[سجع مهر بیضی شکل:] «عبده الراجی ابوجعفر محمد ابن‏احمد»

2. بسم الله الرحمن الرحیم:قد صدر الوقف من الاجل الارفع الاعظم الواقف الاشرف الامجد الافخم - مدظله العالی - حاویا شرایط الصحة و اللزوم حتی التخلیة فصار صحیحا لازما فی 22 شهر رجب سنة 1301[سجع مهر مربع شکل:] «الارض یرثها عبادی الصالحون»

3. هو قد تشرفت بسماع الاعتراف من النواب المستطاب الاشرف الافخم بصدور الوقف المشتمل علی جمیع شرایط الصحة و اللزوم و بان المراد من الوقف علی المصارف المسلمین الذین تصرف الوجوه فیهم حرر فی 5 شهر شوال المکرم سنة 1301[سجع مهر چهار گوش:] «لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده محمدباقر»

4. لقد وقع تمام ما رقم فی هذا الکتاب حرره الجانی الفانی محمدباقر الحسینی عفی الله عنه ان شاء الله.[سجع مهر بیضی شکل:] «محمدباقر بن محمد الحسینی»

5. هو فزت بسماع الاقرار من النواب المستطاب الاجل الافخم الاعظم الاکرم ادام الله ظلال جلاله بالوقف و التخلیة و جمیع ما زبر فی الصک فی شهر رجب من سنة 1301 سیچقان ‏ئیل. [سجع مهر مربع شکل:] «عبده محمدحسین الحسینی»

6. هو، بسم الله تعالی اعترف النواب المستطاب الاجل الاعظم دام ظله العالی بالوقف المشتمل علی شرایط الصحة و اللزوم حسبما زبر فیه لدی سیما التخلیة فی 22 شهر رجب سنة 1301.[سجع مهر چهارگوش:] «لا اله الله الملک الحق المبین جلال الدین الحسینی»

7. بسم الله و له الحمد: قد صح وقوع ما رقم من الواقف الموفق سلمه الله و انا الاقل الجانی زین العابدین المازندرانی.[سجع مهر بیضوی شکل:] «عبده الراجی زین العابدین».

8. بسم الله الرحمن الرحیم:قد وقع تمام ما زبر حرره الاحقر محمدحسن الحسینی. [سجع مهر بیضی شکل:] «عبده محمد حسن الحسینی.»
 

پی نوشت :

1-با بررسی آرشیو سازمان اوقاف و امور خیریه به معلوم شد که در پرونده‏ ی سلطان حمید میرزا ناصرالدوله به شماره‏ ی 32 امروز فقط چند رونوشت جدید وجود دارد ( میراث جاویدان).

2-در پرونده‏ ی این موقوفه به شماره‏ ی 32 بجز رونوشتی نسبتا جدید چیز دیگری در مرکز اسناد سازمان اوقاف موجود نیست. (میراث جاویدان).

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: سید حسن حسینی (آصف)

* این مقاله در تاریخ 1402/2/28 بروز رسانی شده است.